تریلر فیلم علمی تخیلی لبه فردا با بازی تام کروز و امیلی بلانت - کالارنا

به گمانم فیلم تازه او یعنی لبه فردا Edge of Tomorrow را خیلی ها دوست داشته باشند، علاوه بر علاقه مندان همیشگی داستان های تخیلی و فیلم ها اکشن پیشبینی می کنم که گیمرها هم از این فیلم لذت ببرند.

چرا؟

چون قهرمان داستان یعنی همان تام کروز در این فیلم در آینده به تصویر کشیده می گردد که در آن بشر باید با موجودات فرازمینی مبارزه کند، در این میان تام کروز در یک حلقه یا لوپ زمانی گرفتار می گردد، او بارها و بارها مرگ و شکست را تجربه می نماید، اما هر بار بر تجربه او افزوده می گردد.

از این دید، فیلم لبه فردا شبیه کار گیمرهاست، آنها اگر در مرحله ای از بازی گیر می نمایند، آنقدر می میرند و بازمی گردند تا در بازی خبره بشوند و بفهمند چطور می گردد از یک مرحله و گیر بازی گذشت!

جالب است بدانید که فیلم اقتباسی از داستانی یک نویسنده ژاپنی به نام هیروشی ساکورازاکا نوشته است، نام کتاب او All You Need is Kill است و نخستین بار در سال 2004 منتشر شده است.

یکی از تفاوت های عمده فیلمنامه اقتباسی با کتاب اصلی این است که قهرمان های داستان اصلی نوجوان ها بودند، اما در فیلم ترجیح داده شده، قهرمان ها به آدم های بالغ تغییر داده شوند، تا فیلم مجذوب کننده تر گردد.

تریلر فیلم را می توانید در یوتیوب ببینید یا از اینجا دانلود کنید.

اما فارغ از اینها، حلقه زمانی یکی از مجذوب کننده ترین سوژه های نویسندگان علمی - تخیلی بوده است. نویسندگان به شیوه مختلفی با این سوژه بازی نموده اند:

1- در برخی از این داستان های کاراکترهایی که در این حلقه ها گرفتار می شوند، هر بار حافظه شان ری ست می گردد و کلا چیزی را به یاد نمی آورند.

سال های پیش در ویژه نامه علمی تخیلی مجله دانشمند، یکی از این داستان ها را خوانده بودم:

2- در برخی دیگر، کاراکترها به صورت محوی خاطرات چرخش های قبلی در حلقه زمانی را به خاطر می آورند.

3- در برخی ها هم قهرمان ها می توانند از حلقه به درآیند. یکی از مشهورترین فیلم ها از این نوع فیلم Groundhog Day با بازی بیل مورای است.

اما همین جا شاید شایسته باشد که به شما توضیه کنم، کتاب زمان لرزه کورت ونه گات را بخوانید. این کتاب هم به شیوه ای متفاوت از لوپ زمانی استفاده نموده است، با شیوه ای پست مدرن!

زمان لرزه درباره رمانی است که نوشته نشده. رمان نوشته نشده (که ونه گات آن را زمان لرزه یک می نامد) درباره زمان لرزه ای است که زندگی در جهان را از فوریه 2001 به فوریه 91 باز می گرداند و تمامِ جهان مجبور می شوند این 10 سال را عینا دوباره زندگی نمایند، بی آن که اختیار تغییر آن را داشته باشند. ونه گات در زمان لرزه ی دو (کتابی که ما می خوانیم) تکه های پراکنده ای از این رمان ناتمام را گرد هم می آورد، خودش را هم جزئی از داستان زمان لرزه می نماید، خاطره هایی پراکنده از زندگی خود می گوید، جمله های قصار دیگران را نقل می نماید و فضایی می سازد که در آن زندگی نامه و داستان در هم آمیخته می شوند و شخصیت های ساختگی داستان در کنار شخصیت های واقعی زندگی می نمایند.

سؤالی که در خاتمه مطرح می گردد این است که اگر ما در یک لوپ زمانی می افتادیم و حافظه مان در حین این تکرارها پاک نمی شد، چه می کردیم؟ آیا واقعا تغییری در عملکردمان ایجاد می کردیم، یا حتی با وجود این آگاهی مثل همان مفهومی که در زمان لرزه ونه گات مطرح شده، بارها و بارها یکسان، بی تحول و بی عبرت گیری لوپ را ادامه می دادیم؟!